شعله فریاد

من پنبه به گوش کرده بودم ناگاه آواز کسی شعله به گوشم بنهاد

شعله فریاد

من پنبه به گوش کرده بودم ناگاه آواز کسی شعله به گوشم بنهاد

علی و حق الناس

هیچ فکر کردید چی شد که علی (ع) امیرالمومنین شد  
مولای متقیان، قسیم النار و الجنه چرا بهش گفتند  
و چرا وقتی ضربت خورد در شأنش گفتند "به خدا قسم ارکان هدایت فروریخت" ... 
این کسی که ارکان هدایت بود کی بود
از این حرفای کلیشه ای که زیاد شنیدم همه 
علی رو ما نمی تونیم توصیف کنیم 
ما به کنه مقام ایشون که هیچ به ظواهر کارهای ایشون هم پی نمی بریم 
ما .... کی باشیم که در این مورد قضاوت کنیم 
ما قنبر غلام حضرت علی رو هم نمی تونیم بشناسیم
از این حرفا که از بس گفتیم و شنیدیم اثر خودشون رو از دست دادند که هیچ به ضد خودشون هم تبدیل شدند 
حکم تخدیر رو پیدا کردند که هی بگیم و بشنویم 
بازم بگیم و بشنویم 
اه و اوه بکشیم و سر تکون بدیم 
بازم 
ناله و افسوس 
بازم بگیم و بشنویم 
که بازم بگیم و بشنویم 
همین و همین و همین 
فقط به یه نکته اشاره می کنم 
اول به این فراز از فرمان مولای متقیان به مالک اشتر در مورد فرمانروایی مصر توجه کنید
..... باید بهترین اندوخته‏ها در نزد تو، اندوخته کار نیک باشد. پس زمام هواهاى نفس خویش فروگیر و بر نفس خود، در آنچه براى او روا نیست، بخل بورز که بخل ورزیدن بر نفس، انصاف دادن است در آنچه دوست دارد یا ناخوش ‏مى‏شمارد. مهربانى به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. چونان حیوانى درنده مباش که خوردنشان را غنیمت‏شمارى، زیرا آنان دو گروهند یا همکیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش. از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهایى عارضشان خواهد شد، بعمد یا خطا، لغزشهایى کنند، پس از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده، همانگونه که دوست دارى که خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد. زیرا تو برتر از آنها هستى و آنکسی که تو را بر آن سرزمین ولایت داده، برتر از توست و خداوند برتر از کسى است‏که تو را ولایت داده است. ساختن کارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده‏است.... 
 
 بپرهیز از خونها و خون ریزی هاى بناحق. زیرا هیچ چیز،بیش از خونریزى بناحق،موجب کیفر خداوند نشود و بازخواستش را سبب نگردد و نعمتش را به زوال نکشد و رشته عمر را نبرد.  
 
پاک و آراسته نیست امتى که در آن امت،زیردست نتواند بدون‏لکنت زبان حق خود را از قوى دست‏بستاند.پس تحمل نماى درشتگویى یا عجزآنها را در سخن گفتن.و تنگ حوصلگى و خودپسندى را از خود دور ساز تا خداوند درهاى رحمتش را به روى تو بگشاید ....  
 
خوب هر کی مالک اشتر رو نشناسه با خودش چی فکر می کنه 
نمیگه عجب آدم خطرناک و خشن و بی رحمی هست این مالک که امیرالمومنین این جوری داره باهاش حرف می زنه و از بدرفتاری با مردم پرهیزش میده و برحذر میداره اونم با این لحن عتاب آلود حیدری 
به این توجه کنیم که حضرت علی (ع) این حرف ها رو به کی داره میزنه 
به مالک اشتر 
خوب حالا این مالک کی هست مگه 
از زبان خود حضرت توصیف مالک باید شنیدن داشته باشه:
  
 ...... یکى از بندگان خدا را بسوى شما (براى حکومت) روانه کردم که در روزهاى خوفناک نمیخوابد و در ساعات وحشت و اضطراب از برابر دشمن بر نمیگردد و بیمناک نشود و بر بدکاران از سوزاندن آتش سخت‏تر است و او مالک بن حارث از قبیله مذحج است پس سخنش را بشنوید و فرمانش را در آنچه با حق مطابقت دارد اطاعت کنید فانه سیف من سیوف الله زیرا او شمشیرى از شمشیرهاى خدا است که تیزى آن کند نشود و ضربتش بى اثر نباشد.

آرى مالک سیف الله المسلول بود که با شمشیر آتشبار خود خرمن هستى منافقین را خاکستر مینمود و مقام شامخى داشت که على علیه السلام درباره‏اش فرمود:لقد کان لى کما کنت لرسول الله یعنى مالک براى من چنان بود که من نسبت به رسول خدا بودم  

اگر باین کلام امام توجه دقیق بشه اونوقت میزان عظمت و علو منزلت‏ مالک روشن میشه.

ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه میگوید اگر کسى سوگند یاد کند که خداى تعالى در میان عرب و عجم کسى را مانند مالک خلق نکرده است مگر استادش على بن ابیطالب را گمان نمیکنم که در سوگند خود گناهى کرده باشد زندگى مالک اهل شام و مرگ وى اهل عراق را پریشان نمود .

رشادتهاى مالک در جنگ صفین غیر قابل توصیف است و معاویه او را دست راست على مینامید،پس از مراجعت از صفین على علیه السلام او را بفرماندارى مصر اعزام نمود  

خبر شهادت وى على علیه السلام را بیاندازه متأثر نمود و براى آن شجاع بى نظیر بسیار گریه نمود و فرمود خدا رحمت کند مالک را و سپس فرمود مالک اگر کوه بود کوهى عظیم بود و اگر سنگ بود سنگى صلب و سخت بود مرگ او اهل شام را عزیز و اهل عراق را ذلیل نمود پس از این دیگر مثل مالک را نخواهم دید ...... (1) 

خوب نه به این توصیف و نه به اون تحذیر 

قصه چیه

پای چی وسط میاد که باید حضرت با مالک این جوری حرف بزنه ؟  

هر چی بوده اهمیتش از مالک اشتر بیشتر بوده و حرمتش از این سردار یگانه علی (ع) بیشتر بوده که لازم شده با این شدت و حدت باهاش حرف بزنند وملاحظه شأن و جایگاهش رو نکنند ..... 

آیا شود که پندهایش آویزه گوش سازیم؟  

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
قطره یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:15 ق.ظ http://www.eghballahoory.blogsky.com

من قطره ای از دریای جوشان و خروشان ملت سبز ایرانم. به وبلاگم سر بزن و برای ادامه این راه با نظراتت بهم نیرو بده.

مینا دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:26 ب.ظ http://nilofar.blogsky.com

سلام
اسممون و گذاشتیم شیعه اما هیچ بویی از شیعه بودن نبردیم
البته سوء تفاهم نشه خودم و میگم از امامانمون جز اسمشون چی بلدیم
کدوم و می شناسیم ؟
واقعا دردناکه
آدم تا کسی رو نشناسه نمیره در خونش چون میگه اگه برم میگه شما؟اگه چیزی بخوام میگه به چه حسابی بهت بدم؟
کاش این حرف و وقتی داریم میریم در خونه ی اهل بیتم می گفتیم
واقعا انتظار زیادی داریم که جواب بگیریم هر چند کرم اونا خیلی بالا تر از این حرفاست
دل پر گوش بی دغدغه میخواد تا حرف بزنه اما این روزا همه چی شده دغدغه همه هم گرفتارشن
یا حق.

سلام
حرف حق ناراحتی نداره
واقعا به جز اسم هیچیمون به شیعه نبرده
ولی مشکل از این بزرگتر اینه که از بس همه چیو تکرار کردیم
و از همه چی استفاده ابزاری دیدیم
دیگه هیچی رومون اثر نمیذاره
همه چی لوث شده
ارزش خودشو از دست داده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد