شعله فریاد

من پنبه به گوش کرده بودم ناگاه آواز کسی شعله به گوشم بنهاد

شعله فریاد

من پنبه به گوش کرده بودم ناگاه آواز کسی شعله به گوشم بنهاد

دوره ارزانیست …

دوره ارزانیست …

شرف اینجا ارزان …

تن عریان ارزان …

آبرو، قیمت یک تکه نان ...

و دروغ از همه چیز ارزانتر … 

و چه تخفیف بزرگی خوردست ، قیمت انسان ها...!!

کنتور ... ۲

باید به چشم خودم جون کندنش رو ببینم 

خودم 

خود خودم طناب دار رو با لذت میندازم گردنش 

فقط این کار آرومم میکنه  

میخوام خانوادش جلوم زار بزنند 

ضجه بزنند 

مادرش 

مادرش به خودش بپیچه 

بچه هاشو بگو 

به پام بیفتند 

زنش 

زنش باید بیاد التماسم کنه 

اما کور خونده 

داغشو میذارم گوشه دلش!! 

باباش 

اون بابای نامردش!! 

باید شکستنشو ببینم

کمرش باید زیر بار این داغ خم بشه 

تا من جیگرم خنک بشه 

اون لحظه ای که داره جون میکنه 

اون لحظه رو با هیچی عوضش نمیکم!! 

  

ادامه مطلب ...

کنتور ... ۱

حیف چشم که حروم کنی  

حیف عمر که تلفشون کنی 

حیف نون!! 

حیف نون گندم 

که چی 

ادامه مطلب ...