شعله فریاد

من پنبه به گوش کرده بودم ناگاه آواز کسی شعله به گوشم بنهاد

شعله فریاد

من پنبه به گوش کرده بودم ناگاه آواز کسی شعله به گوشم بنهاد

سال نو مبارک

سال ۹۰ هم گذشت  

با همه خوبیها و بدیهاش 

سال های بعد هم میگذره 

خداکنه خاطرات خوبی ازشون به جا بمونه 

که وقتی به یادشون میفتیم 

حس خوبی پیدا کنیم  

ادامه مطلب ...

نوروز

بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل افروز خوش است  

 

سلام 

سلام 

سلام

هر روزتان نوروز 

نوروزتان پیروز 

صد سال به این سال ها ...

 

وقت است که بازآیی ............

 

 

 

............ شب بود 

............ تاریکی بود 

............ بیم موج بود 

............ گرداب بود 

............ بی خبری بود 

  

ای کوکب هدایت ............  

صبح نزدیک نیست ............؟ 

  

دل بی تو به جان آمد ............  

وقت است که بازآیی ............

 

به سلامت ...

 

 

         آن سفرکرده که صدقافله دل همره اوست  

               هرکجا هست خدایا به سلامت دارش 

    ...آمین

کاش ...

خدایا 

فاصله رو چرا آفریدی 

نمیشد هیچ فاصله ای نباشه 

اگه نبود 

هجرانی هم نبود 

داغ و فراق و درد دوری و مشقت سفر 

اون وقت دیگه

وصل هم بی معنا میشد 

 

ولی وصل که بد نیست 

خیلی هم شیرینه 

درسته 

ولی چه فایده 

هرچی وصل شیرینه هجران کشنده هست 

ضجره 

عذابه 

اضطرابه 

هرچی درمان آرام بخش و التیام بخشه 

در عوض درد مغزاستخوان سوز و گدازنده هست 

لذت های این دنیا همش همینه 

لحظه ای 

زودگذر 

مثل بارون بهاری 

تازه همینم نصیب همه که نمیشه 

فقط بعضیا 

وصل، هجران، درد، درمان 

کاش هیچکدوم نبودند 

کاش آدم از بهشت هبوط نمی کرد ... 

کاش ما الان اینی نبودیم که هستیم ... 

کاش این دنیا نبود... 

کاش...

بی دردی

کاش دردی نبود 

درمانی هم نبود 

فقط بی دردی بود 

فقط بی دردی 

نه بی عاری 

نه 

بی دردی که هر درد و درمانی رو بشوره بریزه دور  

اگه دردی نباشه چه نیازی به درمان هست 

کاش میشد ...

درد بی دردی

دل
این دل وامونده هم بدچیزیه
واقعا اگه گرفتار بشه پدر آدمو درمیاره
خدا نصیب گرگ بیابونم نکنه
بدترین درد بیدرمون این دنیا همینه
بعضی وقتا آدم آرزوی همون بی دردی رو میکنه 

صدرحمت به همون بی دردی
همون که گفتن
علاجش آتش است
درد بی دردی علاجش آتش است
همون آتش از این گرفتاری دل بهتره
دل اگه مبتلا بشه
مگه میشه حریفش شد
مگه میشه جمعش کرد ... 

تنهایی

دو چیز سرنوشت محتوم ما آدما هست تو این دنیا  

رنج و قربت

ما آدما قریبیم  

و رنجور 

قریبیم در کنار همه آدمایی که دور برمون هستن 

و همه آشنایی ها و وابستگی ها 

و رنجور با وجود همه خوشی ها و قدرت ها 

 

تا هبوط هست رنج و قربت هست 

تا دوری از ریشه و اصل هست درد فراق هست

یادی از خسرو شکیبایی

یکسال است خسرو شکیبایی خاطره انگیز ترین بازیگر سینمای ایران به خاطره ها پیوسته است.

خسرو شکیبایی ایرانی ترین بازیگر سینمای ایران بود حس های نابی که با همه وجودش به مخاطب انتقال می داد به راحتی در سینمای ما تکرار نخواهد شد. 

او که آینه تمام نمای ذوق و احساس ایرانی برروی پرده سینما بود.

بی تکلف 

بی ریا 

ساده و صمیمی 

معمولا آرام  

گاهی طوفانی 

با همان حس سبزی که همیشه به همراه داشت که سرزندگی و طراوت را و پاکی و صداقت را به مخاطب خود هدیه می کرد. 

یادش همیشه در خاطر هر ایرانی باقی است...

دل نشکنیم

آنشب که دلی بود به میخانه نشستیم

آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم

از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب

ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم